بامداد

بامداد

نوشته های یک بنده ی خدا
بامداد

بامداد

نوشته های یک بنده ی خدا

خبر تلخه ...


سلام ...

نبودم ... یعنی بودم ولی تو دنیا نبودم .... نا امیدی ما را به بی خیالی کشاند ... بی خیالی که چه عرض کنم ، سعی کردم از دنیا کناره گیری کنم و به آنچه می گذرد توجهی نکنم ...


ولی این خبر ... تلخه ، تلخ ، تلخ تر از اونی که بشه نادیده اش گرفت ....


می گند سامرا سقوط کرد ....


به خدا قسم می دانستم که از عراقی ها هیچ بخاری بلند نمی شه .... تو بگو یک عده قلیل علوی تونستن توی دمشق با کمک چهارتا بچه شیعه لبنانی و چندتا دلاور مرد شیعی از حرم حضرت زینب ( س ) دفاع کنند ولی توی عراق به همین راحتی سامرا سقوط کرد ... 


درد داره ولی برام قابل پیش بینی بود ... درد داره ولی وصف عراقی ها رو توی نهج البلاغه خونده بودم ...



البته دوستان این داعشی ها رو با سفیانی ها مقایسه می کنند ... ولی از نظر من اینها سفیانی نیستند ، اگه قراره سفیانی باشند ، یحتمل باید بدترین مردم باشند که احتمال می دهم اون سفیانی های معود همین حرامزادگانی باشند که داعشی با حامله کردن محارم خودشون تحت نام جهاد نکاح ( بخوانید جهاد زنا >>> چه اینکه جهاد از جهود میاد که به معنای کوشش کردن شدید هست ... اینها هم توی زنا کردن دارند جهاد می کنند !! ) به وجود می آورند ....


به زودی خواری و ذلت به کشور ما هم می رسه ... چه اینکه امام علی ( ع) می فرماید خوار شد کسی که در خانه ی خود با دشمن جنگید ...


این خواری حق ملتی هست که با دیدن این همه نشانه های آشکار دل به راستگویی بی بی سی و امثالهم بسته ....


باشد از این خواری درس بگیریم ...