بامداد

بامداد

نوشته های یک بنده ی خدا
بامداد

بامداد

نوشته های یک بنده ی خدا

ناله ی شب های علی

سلام


__________________



گریه می کردم از ناله ی شب های علی

لرزه بر جان فکَنَد لرزش آوای علی


از شب کوفه و خاموشی نخلستان پرس

قصه ی خون دل و چشم گهرزای علی


برگ هر نخل ، زبانی شد و در گوشم گفت :

که علی بود و شب و نعره ی ای وای علی


بر سر چاه ، چه شب ها که غم دل می گفت

جز خدا کیست که داند غم شب های علی


قد بر افراخت که تا پرچم دین افرازد

خم شد از جور منافق ، قد رعنای علی


سال ها حیله گران خانه نشینش کردند

تا به گوشی نرسد منطق گویای علی


مردم کور دل ، این رمز نمی دانستند

که خدا بود در آئینه ی سیمای علی


ای بسا دست تبهکار که از راه نفاق

متحد شد که به مسجد نرسید پای علی


عقل ، باور نکند آنکه پس از مرگ رسول

بنشیند جدل و سفسطه بر جای علی


دل هر جمع ، پریشان کنم ار شرح دهم

که چه کردند ددان با تن تنهای علی


در نوردید بسا کوی ، به دنبال یتیم

پای پر آبله ی بادیه پیمای علی


در ره عشق خدا چهره به خون رنگین کن

دین اگر هست چنین است به فتوای علی


از مرحوم مهدی سهیلی ... تهران - مردادماه 1359 هجری خورشیدی برابر با ماه رمضان 1400 هجری قمری